نظر پل استیونس (Paul Stevens) درباره تحلیل‌های اقتصاددانان از مسائل حوزه انرژی

ساخت وبلاگ

 

پل استیونس در کتاب اقتصاد انرژی مطالب جالبی را از درجه اعتبار تحلیلهای اقتصاددانان از مباحث حوزه انرژی ارائه می‌دهد که مطالعه آن می‌تواند مفید باشد.

نوشته زیر درصدد بیان اهمیت محور قرار دادن انرژی در مطالعات و تحلیل‌های اقتصادی مسائل حوزه انرژی است. عدم توجه به این نکته ظریف، موجب حصول نتایج به ظاهر درست اما با دلالت‌های بسیار ضعیف در بخش انرژی می‌گردد. در مطالعات و تحلیل‌های اقتصاد انرژی، انرژی می‌بایست محور قرار گرفته و آن‌گاه تئوری‌ها و ابزارهای اقتصادی برای تحلیل بکار گرفته شود. توجه به انرژی محور بودن[1] مطالعات این حوزه بنا به دلایل ذیل، حائز اهمیت فراوان است.

پس از شوک اول نفتی در سال 1973، مطالعات اقتصاد انرژی با شدت بیشتری ادامه یافت. برخی از مطالعات حوزه انرژی به دلیل تبیین ساده اقتصادی از مسائل و موضوعات در خور توجه است. اما متأسفانه این موضوع در مورد تمامی مطالعات در حوزه انرژی صادق نیست. شوک اول نفتی بسیاری از اقتصاددانان را برای مطالعه در این زمینه ترغیب کرد که از ظرافت و پیچیدگی‌ها و حساسیت‌های صنایع انرژی هیچ شناختی نداشتند تا بتوانند این حساسیت‌ها را در چارچوب مباحث تئوریک و تفسیر نتایج برگرفته از تئوری‌های اقتصادی به کار گیرند. این یکی از مواردی است که اجازه نمی‌دهد حقایق به طرز مناسبی تحلیل شوند. این مسئله سبب گردید تا کسانی که حقایق انرژی را به درستی درک نکرده بودند باعث انحراف مطالعات از مسیر واقعی شدند. در چنین شرایطی، علم اقتصاد یک مانع اساسی برای فهم صنایع انرژی است (استیونس b 1995). متأسفانه این مسئله، بی‌تفاوتی و بدبینی نسبت به دانش آکادمیک اقتصاد را درون بخش‌های مختلف صنایع انرژی به ارث گذاشته است. این مسئله بسیار ناراحت کننده است، چرا که قدرت واقعی اقتصاد، توضیح سیستم‌های بسیار پیچیده با روش‌های کاملاً محسوس و ملموس است. صنایع انرژی بسیار پیچیده هستند و ترکیبی از ابعاد اقتصادی، سیاسی، علوم پایه و مهندسی را در بر می‌گیرد. در این میان علم اقتصاد جایگاهی دارد که می‌تواند همه این ابعاد را در بر گیرد.

مثال مناسب در این زمینه به کارهای هتلینگ[2] و طرفداران او در مورد پایان‌پذیری منابع هیدروکربنی (نفت خام) است که بیش از هر تئوری اقتصادی دیگری در حوزه اقتصاد انرژی بکار گرفته شده و بیشترین تأثیر را بر مطالعات کاربردی این حوزه داشته است. مهم‌ترین دستاورد این تئوری، استخراج مسیر بهینه تولید برای یک منبع پایان‌پذیر است. دو نتیجه اصلی کار هتلینگ که مورد اقبال اقتصاددانان قرار گرفت به شرح زیر است. نخست، مقدار ثابتی از نفت خام (گاز یا زغال‌سنگ) وجود دارد که در طی زمان به واسطه استخراج تمام می‌شود. دوم، طی زمان، قیمت منبع پایان‌پذیر بر اساس نرخ بهره افزایش می‌یابد که این مسئله از تخلیه زودهنگام منابع جلوگیری می‌کند. این دیدگاه‌ها در دهه 1970 به شدت مورد توجه "افراد بدبین به حجم منابع" قرار گرفت. به دنبال نخستین شوک نفتی در سال 1973، بسیاری از کارگزاران حوزه انرژی برای یافتن دلیل این شوک به اقتصاددانان روی آوردند. مطابق با سنت موجود در برخورد با موضوعاتی از این دست، اقتصاددانان به جستجوی ابزارها و تئوری‌هایی در علم اقتصاد برای تحلیل این رویدادها پرداختند و تنها ابزار موجود نظریه هتلینگ بود. متأسفانه بسیاری از اقتصاددانان که از نظریه هتلینگ برای تحلیل بازار نفت خام استفاده می‌کردند هیچ دانشی نسبت به واقعیت‌های صنعت بین‌المللی نفت نداشتند و این واقعیت‌ها را در تحلیل بازار نفت در نظر نمی‌گرفتند. این موضوع یعنی عدم توجه به واقعیت‌های صنعت نفت، موجب گردید تا مباحث مطرح شده در حوزه انرژی از نظر کاربردی، هیچ پیامد و نتیجه‌ای در بر نداشته باشد و سوای صحت تحلیل‌های کاربردی این تئوری، توصیه‌های سیاستی آن بسیار ناچیز بوده است.

نکته دیگر این‌که به دلیل پیچیدگی‌ها و ظرافت‌های بسیار زیاد این حوزه اغلب پیش‌بینی‌های انجام شده در مورد قیمت نفت دچار کاستی‌ها و تردیدهای بسیار است. به عنوان مثال با توجه به پیش‌بینی‌های سالانه یاسا[3] (1993) با توجه به کاهش سالیانه قیمت‌های واقعی نفت خام، پیش‌بینی‌ها نیز می‌بایست کاهش می‌یافت اما بر اساس تئوری هتلینگ این پیش‌بینی‌ها روند اکیداً صعودی داشت. این عملکرد نامناسب موجب شد تا کوشش‌هایی برای یافتن ایرادات کارهای انجام شده گیرد (هاتینگتون 1994). نوردهاوس معتقد است مطالعه کارهایی که در حوزه پیش‌بینی قیمت نفت انجام گرفته است، می‌بایست برای کلیه دانشجویان اقتصاد اجباری شود تا ناتوانی علم اقتصاد موجود در این حوزه را درک کنند. این مسئله به معنای توجه جدی به واقعیت‌ها و مسائل خاص بخش انرژی و لحاظ پیچیدگی‌های آن در انجام تحلیل‌های اقتصاد انرژی است. چون علم اقتصاد ابزارهای نسبتاً توانایی برای انجام تحلیل‌های اقتصاد انرژی داراست که چنانچه با محوریت انرژی مورد استفاده قرار گیرد آن‌گاه می‌تواند مفید و قابل اتکاء باشد.

Reference:

- Paul Stevens (2000), introduction to the economics of energy, Edward Elgar Pub, Vol 1.

- Huntington, H.G. (1994), 'Oil price forecasting in the 1980s: What went wrong?', Energy journal 15(2)

 

 

 

 

 

 

 

 



[1] . Energy Specific

[2] . Hotelling

[3] . IASA

صفحه شخصی دکتر محمد صیادی...
ما را در سایت صفحه شخصی دکتر محمد صیادی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msayadio بازدید : 250 تاريخ : دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت: 3:55